زن

4 05 2010

سلام دوستان ! به همین لینک ها قناعت می کنم ،که حرف دل منو زدن ..چرا که اگه بخوام بنویسم مقاله ای میشه تندتر از مقاله شادی صدر! و قلم من کجا و قلم این دوستان کجا؟ ، قطعه هایی از هر لینک و خود لینک رو گذاشتم :

قلمرو مردانه-بلوط

البته که «برخی» از مردان ایرانی وجود دارند که بدون «متلک گفتن» و «ناامن کردن خیابان» برای زنان بالغ شده‌اند و در این جامعه زندگی کرده و می‌کنند، اما فارغ از این نکته، آیا هیچ مطلب دیگری از نوشته شادی دستگیرمان نمی‌شود؟ آیا الان اصلا می‌دانیم مشکل اصلی چیست و چرایی این قیاس از سوی یک «زن» کدام است؟

هرچند همان دفعه اولی که در این نوشته «مردان» مورد خطاب قرار می‌گیرند، مشخص شده که کدامین مردان مورد نظر نویسنده‌اند: «خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابت‌شده در مورد علل وقوع زلزله دانسته‌اید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادراتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوست‌دخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیده‌اید و مفرح‌شده از صحبت‌های امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه داده‌اید بی آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امام‌جمعه تهران از بلندپایگان آن است.»…

نه. من قصد توهین ندارم. یک نوشته زده‌ام به دیوار اتاقم که انسان‌ها اول انسانند بعد «زن» یا «مرد»، اما یک وقت‌هایی مدل «اجتماعی شدن» ما حتی اندازه درد ما از یک پدیده اجتماعی را هم تعیین می‌کند. «بسیاری» از مردان ما، درد موجود در نوشته شادی را ندیدند و فقط درد «تعمیم داده شدن» را فهمیدند، همانطور که آن همراه «مرد» من هم نمی‌فهمید که کجای آن متلک‌های خنده‌دار، گریه‌دار است.

حقوق پایمال شده زن ایرانی نه شوخی برمی دارد نه روشنفکری

خشونت بر علیه زنان واقعیتی حتی فراتر از متلک است. سرهای دخترانی که در خوزستان و کردستان بریده می شود کماکان سرهای دختران ایرانی است. قانونی که حقوق زن ایرانی را کمتر از حقوق یک پناهنده عراقی در ایران می شمارد کماکان قانون رایج در کشورمان است. ما که با این هزار پارگی مان هنوز با جنبش منحصر بفرد آفریقای جنوبی فرسنگها فاصله داریم, آنها هم فکر می کردند پایان آپارتاید پایان تمامی مصیبتهای آفریقای جنوبی است درحالیکه اینک از انبوه مشکلاتی همچون فقر و ایدز و مهاجرت مغزها سرخورده شده اند. تمامی مصیبتهای ایران به جمهوری اسلامی ختم نمی شود, آینه ای بگیریم و نگاهی هم به خود بیاندازیم. هرکس هم حالش خوب است که فبها المراد, دیگر لازم نیست از حرفهای شادی صدر ناراحت شود. ناراحتی ندارد عزیزان من.

تبعیض منفی و تبعیض مثبت – درمورد فرق امام‌جمعه تهران و سایر مردان ایرانی-کمانگیر

چند سال پیش، و چند هزار کیلومتر دورتر، با دوستانی در مورد تبعیض مثبت Positive Discrimination حرف می زدیم. حرف یکی از ما این بود که تبعیض مثبت یک نوع تبعیض است و بنابراین نباید انجام شود. استدلال این بود که در برابر دوران طولانی تبعیض نسبت به زنان و گروه های دیگر اجتماعی حالا باید روی خط تساوی ایستاد. دوست دیگری معتقد بود که راه رسیدن به تساوی برتری دادن به خواسته های کسانی است که عقب نگه داشته شده اند. من وسط تر می ایستم و می گویم لااقل بی تفاوت نباشیم.

در چهارچوب بحثی که شادی صدر می کند، اینکه من و تو متلک نگفته ایم، اگر نگفته ایم، فضیلتی نیست. متلک نگفتن یعنی با سنگ توی سر کسی نزدن. یا بگو نقطه ی صفر. نقطه ی بالای صفر مثلا این است که اگر کسی متلک شنید و کمک خواست بروی دست مزاحم را بگیری ببری بدهی دست پلیس. پایین تر از این آدم چیزی است در حد تیر چراغ برق، که البته بهتر از مزاحم بودن است اما افتخاری ندارد.

مردانگی بامرام و دل‌نازک ما

به نظرم همان‌طور که اکثریت آلمانی‌ها یک شرمندگی تاریخی از جنگ‌های جهانی دارند – با آن که اغلب در آن‌ها هیچ مشارکتی نداشته‌اند – ما مردهای ایرانی هم می‌توانیم به صرف مرد بودن در جامعه‌ای که چنین ضدزن است شرمنده باشیم. حرف شادی صدر حرف علمی نیست و مبتنی بر فکت و واقعیت نیست. فحشی است که من مرد ایرانی باید در سکوت و با سری افکنده بخورم چون حق‌ام است – حتی اگر هیچ‌گاه به عمرم متلکی نگفته باشم. چون در هر حال من هم جزو همان باشگاه مردانگی وطنی هستم – حداقل‌اش این است که از ستم مردانه چون متوجه من نبوده هیچ نفهمیده‌ام و هیچ نگفته‌ام.
البته ما مردان ایرانی فرق‌مان با آلمانی‌ها این است که هنوز هم انحطاط و شکست سنگین اخلاقی و تاریخی‌مان را احساس نکرده‌ایم و هنوز فکر می‌کنیم ملت‌ها [زن‌ها]یی که فتح کرده‌ایم [زیر سلطه گرفته‌ایم] عاشق نژاد ژرمن [مردونگی بامرام] ما هستند. به زودی این را هم خواهیم فهمید که برلنٍ مردانگیٍ ایرانی چه ناجور در دنیای جدید ویران شده‌است و فتح هم خواهد شد.

رها

جامعه مردسالار نه تنها مردان مردسالاری دارد بلکه زنان مردسالاری هم تولید میکند. این زنان که امنیت و ارتقا و رشد خود را در سایه حفظ این نظام میبیند همانند مردان دست به هر تدبیری میزنند تا از این ریسمان آویزان بمانند. برخی دیگر از این زنان البته برای اینکه بتوانند از حمایت مردانه برخوردار باشند نقش زنی را بازی میکنند که جامعه مردانه از آنها میخواهد. هر دو گروه این زنها کسانی هستند که مدعی هستند که در جامعه مرد و زن بودن مهم نیست و انچه مهم است انسان بودن است(بدون اینکه توجه کنند که هر دختری که به دنیا می آید از روز تولد کاملا تربیت متفاوتی را برخوردار میشود و حضورش در جامعه متفاوت دیده میشود و تعبیر و تفسیر میشود و نقشهایی که برایش تعریف شده است هم منطبق با جنسی است که برای او رقم خورده است.)هر دو اینقدر ارزشهای جامعه مردسالار را در درون خود نهادینه کرده اند که فراموش کرده اند که اگر فکر میکنند برابرند برای این است که ارزشهای جامعه مردسالار را به سوال نکشیده اند.

شادی عزیز مردان نه، مردان و بسیاری از زنان-پیاده­ رو

می دانم که مثالهای بالا برای خیلی از شما حکم « خاطرات یک جوجه فمینسیت » را دارد. می دانم که همه مردان ایرانی به زنان متلک نگفته اند. همه مردان زنی انگشت نکرده اند. ولی سکوت در برابر آزار خیابانی زنان کاریست که بسیاری از مردان نود و پنج درصد«متلک نگو» و درصد بالایی از زنان کرده اند. سکوت در برابر قوانین نابرابر. سکوت در برابر حجاب اجباری. انگار نه انگار که حقوق نیمی از ساکنین کشورشان هر روز با به سر کردن روسری اجباری زایل می شود. انگار نه انگار که گشت ارشاد سر چهار راه به « آزادی » نیمی از کشور توهین می کند.

پ.ن: نگین برای گذاشتن این مطالب دیره! اینها چیزایی نیستن که بخوان دوره ای باشن! باید همیشه مطرح بشه! همیشه! همیشه!